۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

قالی


آی آرزوهای به خون نشسته

سرخی گلهای زخم!
سپیدی حاشیه ی قالی از چیست؟


دخترکی پیر می شود

پیرزنی سپید موی

و خون است،
خون سر انگشتان...



آی ضریح مقدس دار!

نمی بینی چه دلهای بیشماری دخیل وار از گره های تو آویخته اند؟


نقش تابوت کوچکی است

در پیچش بی نتیجه ی نقوش...


آی آرزوهای لگدمال شده ,ببینید
دخترکی می میرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر