۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

بازگشت

بابا جان یک چند لحظه به آدم فرصت بدهید که یک نفس بکشم۰۰۰ ازاین حرفهای کلیشه ای: بابای خونه، خسته از کار؛ از شر و شور بچه؛ از قرقر زدن فک و فامیل؛ از کار زیاد و بی خوابی ؛ از کشیک شب؛ از درد دندون که فرصت نمی کنی بری پرش کنی؛ از پیرزنها و پیرمردهای بیمار؛ از خون و درد و عفونت و اوژانس؛از آمد و رفت بی وقفه ی همکاران مزاحم بی کاربه دفترکارت؛ از کار و کار و کار ؛ از صبح زود بیدار شدن ٬ریش زدن و دوش گرفتن و بدو بدو به مریضخونه رفتن؛از هر روز و روزمرگی۰۰۰ باز هم شروع کردم به حرف مفت زدن۰۰۰ چند روز پیش خواب می دیدم که در یک آمفی تاتر بزرگ ، مشغول تدریس پزشکی به دانشجویان پزشکی هستم۰ در بین تدریس ، حس کردم که حرفهایم برایم بی مفهوم می شود؛ چند دانشجو چند سوال کردند که به خاطر نمی آورم۰ فکر می کنم که حوصله ی جواب دادن را هم نداشتم۰ از در پشت آمفی تاتر صدای یک موزیک توجهم را جلب کرد۰۰۰ سمفونی شماره دو ماهلر ۰ "بازگشت به زندگی۰۰۰" مدتی طولانی است که با نوشتن و خواندن قهر کرده ام۰۰ زمانهائی می رسد که حرف به حلقومت می رسد۰ باید بیرونش بریزی وگرنه خفه می شوی۰ شاید این نوع بازگشت ، بازگشت قشنگی نباشد۰ فکر می کنم که کلمه ی "احیاء" برای وضع و حالم بی مناسبت نباشد۰ تعبیر خوابم : سمفونی ۲ ماهلر ( بازگشت از مرگ). مدتی طولانی بود که فراموش کرده بودم: بدون نوشتن ،یک چیزی کم است۰ تولد دوباه ی وبلاگم " دور از خانه".

۳ نظر:

  1. این شرح حال خیلی از ماهاست. اتفاقاً تو وهله‌ای از زندگی هستیم که به اعتقاد اریک اریکسون آدم به دنبال ارزشیابی زندگی گذشته‌اش و معنادار بودن یا نبودن اون هست، اینکه اونقدر معنا تو زندگیش هست که به ادامۀ زندگی به همین سبک ادامه بده یا معانی دیگری رو خلق یا جستجو کنه. امیدوارم این تعمق امپرسیونیستی، با سادگی و نظم باروکی و عواطف رومانتیک و آزادی و خودبیانگری پست مدرن غنی بشه. موفق باشید. مجتبی یکرنگ

    پاسخ دادنحذف
  2. فردا به خانه میروم۰ بچه که بودم ، آسمان را نگاه می کردم و هواپیماها ئی را که به دوردستها می رفتند۰ آرزوهای من به آن دورها و به سمت سرزمینهای ناشناخته و مردم شاد و خوشبخت و خندان خیابانهای بزرگ و نورانی شهرهای بزرگ و دست نیافتنی پرواز میکرد۰ نمی دانستم که سالیانی دورتر، یک مرد اخمو و عصبی ، در یکی از این شهرهای نورانی و دور از دسترس ، در رویاهای عمیقش ، آرزوی تماشا کردن از نگاه امیدوار یک کودک گوشه گیر را دارد که سالها پیش ، رویاهایش با پرواز بلندپروازترین هواپیماها ، به دورترین شهرهای روشن و پر از مردمان خوشبخت پرواز میکرد۰۰۰

    پاسخ دادنحذف
  3. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخ دادنحذف