
تقدیم به دوست عزیزم کیارش آرامش که با گذر کوتاهش به منزل ما گرمی و نور بخشید۰
( شعری کوتاه سروده شده در بیست سالگی)
دل را گشوده ام در دفتری سپید
نی، مهر عشق نیست بر صفحه اش پدید
بر خط دفترم ،هرگز رقم نخورد
نامی از آن نهان، یادی از آن امید
با اشک زرد برگ، از شاخه می چکم
پائیز در ازل، در برگها خزید
دیشب خدای شوق ، از کوچه می گذشت
دل کور بود ،اگرچشم آن عیان ندید
با روح گرم باد، در خواب هر سکون
صد شعله بر دمید، صد موج برکشید
اما دریغ کز طوفان، بجز غبار
بر شیشه ها نماند، بر خانه ار وزید

